Skip to content

بیهوشی مدرن

✍نویسنده: محمدامین عالی پور احمدی

هرمزگان من- ما در روزگاری زندگی می‌کنیم که رنج‌ها و دردهای واقعی، کمتر به چشم می‌آیند. نه اینکه رنجی وجود نداشته باشد؛ بلکه ما در نوعی «بیهوشی مدرن» فرو رفته‌ایم. بیهوشی‌ای که نه در اتاق عمل، بلکه در گوشی‌های هوشمند، شبکه‌های اجتماعی و سرگرمی‌های دیجیتال تزریق می‌شود. انسان امروز شاید زخم‌های بسیاری بر جان داشته باشد، اما کمتر آن‌ها را حس می‌کند؛ زیرا در جهانی مجازی غوطه‌ور است، جهانی که درد را فیلتر می‌کند و واقعیت را با رنگ و لعاب پیکسل‌ها بی‌اثر می‌سازد.

هر روز صبح که بیدار می‌شویم، پیش از آنکه صدای دلواپسی‌های واقعی اطرافمان را بشنویم، صدای نوتیفیکیشن‌ها به گوش می‌رسد. ما بیشتر به دنبال تعداد لایک‌ها هستیم تا تعداد کتاب‌هایی که خوانده‌ایم؛ بیشتر نگران اینیم که استوری‌مان دیده شود تا اینکه همسایه‌مان نانی برای سفره دارد یا نه. این همان بیهوشی مدرن است: بی‌حسی نسبت به حقیقت‌های زندگی، در برابر غرق‌شدن در بازتاب‌های دیجیتال.

شبکه‌های اجتماعی، فیلم‌ها و بازی‌های آنلاین، همچون داروی بیهوشی عمل می‌کنند. آن‌ها دردها را خاموش نمی‌کنند، بلکه تنها آن‌ها را به تأخیر می‌اندازند. درست مانند بیماری که در اتاق عمل زیر دارو به خواب می‌رود و دیگر فریاد نمی‌زند، ما هم در جهان مجازی غرق می‌شویم تا صدای فقر، تنهایی یا بی‌عدالتی را نشنویم. اما حقیقت این است که همان‌طور که بیمار پس از پایان عمل دوباره بیدار می‌شود، ما نیز ناگزیر از بیداری خواهیم بود؛ و آن‌گاه، دردها با شدتی بیشتر بر سرمان آوار خواهند شد.

این بیهوشی مدرن، گاه حتی شادی‌ها و اندوه‌های ما را هم تصنعی کرده است. لبخندی که در قاب یک سلفی ثبت می‌شود، الزاماً لبخند واقعی نیست؛ اشکی که زیر پست احساسی یک غریبه می‌ریزیم، جایگزین همدلی با دوستِ تنهای خودمان نمی‌شود. ما در جهانی زندگی می‌کنیم که احساسات هم دیجیتال شده‌اند؛ شادی‌های فوری، غم‌های لحظه‌ای و هیجان‌هایی که بیشتر شبیه برق جهنده صفحه نمایش هستند تا تپش واقعی قلب انسان.

مشکل اصلی اینجاست که بیهوشی مدرن تنها ما را از درد دور نمی‌کند، بلکه توانایی ما را برای مواجهه با مشکلات هم از بین می‌برد. وقتی ساعت‌ها غرق در اسکرول‌کردن می‌شویم، دیگر رمقی برای اندیشیدن به فردا نمی‌ماند. وقتی اندوه‌ها را با دیدن چند کلیپ خنده‌دار تسکین می‌دهیم، دیگر شجاعتی برای تغییر شرایط پیدا نمی‌کنیم. این بیهوشی آرام اما خطرناک، ما را به انسانی منفعل بدل می‌کند؛ انسانی که شاید همه‌چیز را ببیند، اما کمتر چیزی را لمس کند.

با این حال، هر بیهوشی سرانجام به پایان می‌رسد. همان‌گونه که داروی بیهوشی در اتاق عمل پس از مدتی اثرش را از دست می‌دهد، دنیای مجازی هم نمی‌تواند تا ابد ما را از واقعیت جدا کند. دیر یا زود، با دردهای انباشته‌شده روبه‌رو خواهیم شد؛ با بحران‌های اقتصادی، با تنهایی‌های عمیق، با گسست‌های خانوادگی و با وجدان‌های خاموشی که سال‌ها از مواجهه با حقیقت طفره رفته‌اند. پرسش اساسی این است: آیا ما برای بیداری از این بیهوشی آماده‌ایم؟

شاید پاسخ در بازگشت به زندگی واقعی باشد؛ در گفت‌وگوهای رودررو، در کتابی که بوی کاغذش دل را آرام می‌کند، در کمک بی‌ریا به همسایه‌ای که دستش خالی است. بازگشت به لمس کردنِ زندگی، به شنیدن صدای آدم‌ها بی‌واسطه‌ی بلندگوهای مجازی. این‌ها همان آنتی‌دوت یا پادزهر بیهوشی مدرن هستند.

بیهوشی مدرنِ دنیای مجازی، گرچه آرامشی موقت به ما داده است، اما نمی‌تواند جایگزین زندگی واقعی شود. شاید لازم باشد هر کداممان برای لحظه‌ای گوشی را کنار بگذاریم، چشم در چشم دیگری بدوزیم و دوباره یادمان بیاید که هنوز «انسان» هستیم؛ انسانی با دردها، شادی‌ها و مسئولیت‌های واقعی. بیداری از این بیهوشی آسان نیست، اما اگر بخواهیم جامعه‌ای زنده و پویا داشته باشیم، ناگزیر از بیداری خواهیم بود.

انتهای پیام/

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
Search