Skip to content

باوری به نام بحران آب

تجسم یک شهر بی آب، عجیب ذهنم را قلقلک می دهد، از آن نوع قلقلک ها که تنفس را از آدم سلب و ادامه دادن آن، روح را از تن جدا می کند.

آب و اهمیت آن در زندگی تداعی کننده رمان کوری در ذهن من است. کوری ها علاوه بر مشکلات فراوانی که داشتند بی آبی نیز به مشکلاتشان دامن زد، کثافت ناشی از نبود آب بخشی از زندگی‌شان را فرا گرفته بود.

اگر روند زندگی ما با مصرف فعلی آب خصوصا در استان هرمزگان که با کمبود شدید آب مواجه است، ادامه پیدا کند، علاوه بر دنیای خود، دنیای آیندگانمان را نیز به نابودی کشانده ایم؛ از این رو همه ما باید پاسخگوی نسل آینده در ذخیره آب برای آنها باشیم، اگر روند مصرف بی رویه آب همچنان ادامه پیدا کند چه بسا ما نیز مانند کوری ها به درد بی آبی دچار شویم.

با اینکه بیشتر سطح کره زمین را آب فرا گرفته است، درصد کمی از آن قابل شرب است که این مقدار نیز رو به افول و کاهش است.
بدون شک کم آبی سبب می شود که یک جهان سرسبز و پربار به جهانی خشک و بی بار تبدیل شود و رفته رفته خشکسالی تمام جهان را فرا گیرد؛ خشکسالی که نه تنها انسان بلکه تمام موجوداتی که بخشی از این کره خاکی را به خود اختصاص داده اند از پا در می آورد.
آب، تنها برای آشامیدن نیست، تصور دنیایی بی گل و گیاه، برزخ زندگی و تصور یک شهر بی سکنه، برهوت زندگیست.
وجود باران که سبب رهایی از خشکسالی است نیز به آب بستگی دارد تا آب نباشد تبخیری وجود نخواهد داشت و در نهایت شاهد قطره های زندگی بخش باران نخواهیم بود.

با این اوصاف تا آب نباشد حیاتی نیز نخواهد بود، معنای این جمله را زمانی چشیدم که مدتی پیش به دلیل اتفاقات غیر منتظره برای چندروز با قطعی آب روبرو شدم و به این باور رسیدم که بدون آب یک روز نیز دوام نخواهیم آورد.

از سویی در روستاهای دورافتاده نیز شاهد تلاش افرادی هستیم که برای تهیه آب صدها مایل را طی می کنند تا شاید برای مصارف روزانه خود آبی بیابند، افرادی که روز و شب دستشان را برای دعا رو به آسمان دراز می کنند تا شاید قطره ای از باران حداقل برای چند روز آنها را از بی آبی نجات دهد.

تصور ماه ها و حتی سال ها قطعی آب ذهن را به تلاطم وا می دارد، تصوری که لرزه به جان آدم می اندازد. اما اینک ما هستیم که می توانیم از بحران کم آبی و خشکسالی جلوگیری کنیم.

از این رو لازم است به این باور که الف و ب، دو حرف است اما تمام زندگی بر روی مدار آن می چرخد، برسیم. با این باور، مدار زندگی در آغوش ماست فقط کافیست کمی قدر داشته هایمان را بدانیم.

پس بیایید برخلاف عادت همیشگی مان قدر این مایه زندگی بخش را بدانیم، مایه ای که حیات بی آن غیر ممکن است.
و در پایان؛
قدر آیینه بدانیم چو هست
نه در آن وقت که افتاد و شکست

✍🏻 سودابه امامی

انتهای پیام/

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
Search